ایلیاایلیا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

نبــــــــــــــــض زندگـــــیــمان

سال 93

عشقم فردا شب عیده عید نوروز میدونی چیه ؟ بهار به بهار سال نو میشه اسمش عید نوروزه ایشالله سال دیگه خودت هستی و میبینی  تازه کلی هم عیدی گیرت میاد امروز مامان حسابی خسته ات کرد میدونم عشقم .اما تو هم خوب خودت رو نشونم دادیااااااااااا نبضتو حس میکنم .عاشقتم - تو دنیا هیچی لذت بخش تر از این نیست که بدونی 1 چیزی تو وجودت داره رشد میکنه 1 چیزی که  1 تیکه از خودته اما از همه چیز برات با ارزشتره . عشقم مواظب خودت باش دوستت دارم خدایا شکرت بخاطر این کوچولو بخاطر همه چیز سال نوت مبارک کوچولوی  من   ...
29 اسفند 1392

7

  عزیزکم مامان سرمای بد ی خورده   گلوم وحشتناک درد داره با سرفه های دردناک و بد سرم و چشامم داره میترکه بخاطر شما نمیتونم دارو مصرف کنم میترسم سرما خوردیگم اذیتت کنه کاش میشد کاری کرد . عشقم  ؛ امروز حالم بد بود .بابایی برامون ماهی خریده بود منم که حساس شدم بخاطر بو هی ماهی شستم هی عق زدم دیگه معده برام نمونده معده دردم گرفتم.شکمم داره بزرگ میشه قراره فردا با بابایی بریم خرید این ظرفشویی هم نمیدونم چرا یهو زد به کاسه کوزه ی من  این همه تمیز کاری کردیم واسه عید گند زد به بساطم . اعصابم خرد شده برم 1 دوش بگیرم بلکه اروم شم راستی فردا وقت ارایشگاه دارم -برم خوشگل کنم واسه جوجوم   ...
27 اسفند 1392

6

کوچولوی من حالت چطوره ؟ فدات بشم من که نبضتو حس میکنم .سمت راست دلمی عزیزکم به هر کی میگم باورش نمیشه میگه الان خیلی کوچیکه تو چطور حس میکنی؟ اما هر چی هم توضیح بدم فایده نداره طرف باید خودش حس کنه تا بفهمه چی میگم . بالاخره رفتم دکتر عزیزکم 6 ساعت نشستم تا نوبتم بشه همه جام درد گرفته بود دیگه اما عوضش بابایی اخراش اومد و با هم رفتیم داخل و خانم دکتر برام ازمایش کامل نوشت و برای 23و 24 فروردینم سونو و ازمایش غربالگری . دیروز (24 اسفند) منو بابایی رفتیم و مامانی ازمایش داد واااااااااای 8تا لوله ازم خون گرفتن حالم بد شد  و افت فشار داشتم اما اون لحظه فقط تو بودی و بخاطر تو بود که سعی کردم اروم بشم و واقعا داشتم غش میکردم سرم گیج میر...
25 اسفند 1392

5

امروز با کلی دلهره و اضطراب و ترس و نگرانی بالاخره با مامانم رفتیم سونو که بالاخره تکلیف خودم رو بدونم روز سوم بود که شیاف ها رو استفاده کردم و با استراحت لکه بینیم قطع شد امروز رفتم سونو نمیدونی چقدر خوشحال شدم وقتی دیدمت شک داشتم از دکتر پرسیدم جنین دارم ؟یا فقط ساکه بارداریه ؟ گفت هم جنین داره هم نبض عزیزکم این گریه ی خوشحالیه  خیلی خوشحالم کردی عشقم با توجه به اندازه ی شما 7 هفته و 5 روز هستی .عاشقتم . نمیدونی باباییت چقدر خوشحال شد اینم عکس شمااااااااااااااا   خدایا نی نیم رو حفظ کن سپردمش دست خودت   خوشگلم مامان رو کمتر اذیت کن عشقم  میدونی دو روزه چقدر حالم بده ؟هیچی تو معدم نمیمونه همش ب...
19 اسفند 1392

4

عزیزکم چقدر مامان رو ترسوندی روز بدی رو داشتم 4 اسفندددد یهو بی دلیل افتادم به لکه بینی زیاد همون روز با بابایی رفتیم دکتر برام سونو داد پشت جفتت لخته خون بود بهم شیاف داد و استراحت نمیدونی چه حال بدی داشتم فقط گریه میکردم و از خدا میخواستم تو رو برام نگه داره عشقم   ...
6 اسفند 1392

3

سلام عشقم مامان این روزا کمی نگراااااااانه میدونی واسه ی چی؟؟؟؟ چون هنوز توی سونو خودت رو نشون ندادی 28 بهمن رفتم سونو خانم دکتر گفت برم که ببینه چند وقتته ؟ اما تو سونو جنین رو ندیدن  دکتر گفت زوده 2 هفته فرصت داد که رشد کنی.عشقم زود بزرگ شو و خودت رو نشون بده زندایی هم رفته سونو جوجوی اونم اولشتو هفته ی 6 خودش رو نشون نداده اما هفته ی 8 هم قلبشو دیدن هم خودشو بی صبرانه منتظرم تا 12 اسفند هم خودت رو ببینم هم قلبتو عزیزکم . مامان رو نا امید نکن عشقم خیلی بهت دل بستم
4 اسفند 1392
1